Saturday, April 21, 2007


يه روز محل کار

- بايد کله پاچه بدی. کله پاچه مهمون شماييم.(تکرار 3-4بار )
- وای شما چقدر يه جمله رو تکرار می کنين.
قرمز شد و چيزی نگفت. (فکر کنم زودتر از هميشه هم رفت )


حدود يه ماه بعد محل کار

- شما از دست من ناراحتين؟
- نه.
- از اون روز که گفتم بايد کله پاچه بدين؟
- نه، آخه چرا بايد ناراحت باشم؟
- فکر کردم از دستم ناراحتين!
- نه، اصلاً اين طوری نيست.
.............................................................................................

يه روز ديگه درراه

- گل دوست داری؟
- آره.
چند دقيقه بعد.
- بيا؛ چون دوست داری خريدم.
- !؟


روز بعد دانشگاه

- يکی از همکارام ديروز منو رسوند خونه، فکر کنم تو اين ترافيک تا برگرده يه سه ساعتی طول بکشه، تازه واسم گل خريد. به نظرت چه جوری ازش تشکر کنم؟
- هيچ کاری نکن تا بفهمی منظورش چی بوده.
- باشه.

Thursday, April 5, 2007


من قبلاًها فکر می کردم که دوست دارم یهiPod داشته باشم.
ولی حالا نظرم عوض شده.